آریاناآریانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

az aghaz....

بالاخره اومدم"

آریانای من روزها به سرعت باد طی میشوند و شما روز به روز بزرگتر میشی الان 7 ماه و 17 روز از تولدت میگذره و هر روز شاهد کارهای با نمک ازت هستیم متاسفانه در این مدت نتونستم به اینجا سر بزنم..ولی بعد از این زود زود مییام الان تو خوابی..چه ناز خوابیدی باورم نمیشه..خدا یا شکرت                                                    دوستت دارم         &nbs...
20 دی 1392

فرشته ناز من از اسمون اومد...

فرشته من مامان یه مدت نتونست بیاد می دونی چرا؟؟الان از سیر تا پیازشو می گم جان جانم 23 می ماه رفتیم دکتر "ایشون بعد از معاینه گفتن که ممکنه بچتون یک هفته دیرتر به دنیا بیاد من خیلی غصه خوردم و با دکتر چونه زدم که نهههههههههههه من دیگه طاقت ندارم و می خوام زود فرشتمو بغل بگیرم بوش کنم ببوسمش  ولی فاییده نداشت شاید خواست خدا اینه شب اومدیم خونه غذا عدس پلو خوردیم و رفتم خوابیدم. یه کم خونریزی داشتم که به خاطره معایینه طبیعی بود ساعت 12 بود که با درد خفیف کمرم بیدار شدم با خودم گفتم که عصر ورزش کردم به اون خاطره رفتم دستشویی دیدم خونریزیم بیشتر شده گفتم به خاطره معاینه هست و با درد کمر خوابم برد ساعت 2 بود که بیدار ...
29 خرداد 1392

حس عجیب

بوس بوسم مامانی یه حس عجیبی داره..نمی تونم بیان کنم خیلی خوشحالم که انتظار به پایان میرسه و می یای تو بغلمون .تا الان قلبمون با هم می تپه درونمی ولی بعد از این قلبم برات و به خاطر تو می تپه تا اخر عمرم .امیدوارم خدا کمکم کنه تا بتونم مادر خوبی بشم و فرشته ناز و پاک و معصومی مثل تو رو فرشته وار حفظ کنم.... راستی رفتیم اولتراسوند گفتن همه چی خوبه و نی نی کوچولو هست مثل گیلاس نازنینم هفته بعد این روز به امید خدا تو بغلمونی 6 روز تا امدنت                       دوستت دارم          &nbs...
2 خرداد 1392

ماه صورت من

نفس من الان من دارم با صدای بلند می خوانم  می نویسم تا تو هم بشنوی دیگه داریم به زمان تولدت نزدیک می شیم و انتظارها به پایان میرسه همش به این فکرم که 3 تایی به هم کمک کنیم تا سالم به دنیا بیای .چهرتو تر سیم میکنم ..بوتو می فهمم و به این فکر می کنم که تو بغلمی..و با عشق بوسه بارونت می کنم عشق من دوشنبه رفتیم دکتر گفت چرخیدی ولی صورت ماهت به بالاست و مایع اطرافت کم شده نگران شدیم وکلی باهات حرف میزنم و نوازشت میکنم بوس بوست می کنم پایین نگاه کنی حتما خدا هم کمکمون میکنه حالا فردا بریم دکتر بب ینیم چی می گه الان تو هفته 38 هستیم و 14 روز مونده که بهار زندگیم بیای تو بغلم..فرشته من دیگه داری به زمین میرسی..ولی...
25 ارديبهشت 1392

ساک بستم!

جان جان من اگه گفتی داشتم چیکار می کردم؟؟؟؟ ساک بیمارستان تو رو جمع می کردم نمی دونی چه ذوقی دارم عزیزم الان تو 37 هفته هستیم دیگه ترم شدی نگرانیم کمتر شده ولی هر چه قدر بیشتر بمونی تو شکم من بهتره.تو ساکت لباس پتو پستونک شیشه شیر گذاشتم خودم می خوام شیرت بدم .. اینو گذاشتم یهو دیدی لازم شدو تختت هم امادست فقط یه نی نی خوشگل و ناز کم داره که اونم به امید خدا می یاد ناز من الان داری با یه قدرتی فشارم می دی مثل اینکه می خوای بپری بیرون.ای ای برم دراز بکشم زود                                   دوست دارم   22     &nb...
17 ارديبهشت 1392

شمارش معکوس!!!

کوچولوی من هفته پیش خیلی غصه خوردیم..اخه تکون نمی خوردی..دردهای منم شروع شده بود.. رفتیم بیمارستان..گفتن نی نی داره می یاد..ترسیدم اخه زود بود 35 هفته بودی جو جو...کلی دعا کردم...خدا رو شکر به خیر گذشت .اره گلم.الان 36 هفته هستی ..4 هفته بعد می یای بغلمون  دارم لحضه شماری می کنم راستشو بخوای کمی بی قرار شدم شمارش معکوس شروع شده...30                         دوستت دارم                        &...
10 ارديبهشت 1392

34 هفته

عزیز دلم الان که دارم می نویسم تو شکمم این ور اونور میری....بهترین احساس د نیاست  فرشته ناز من چند روز بعد می ریم تو 34 هفته... یادته می گفتم از یه راه دور داری مییای..از بهشت! ولی دیگه چیزی نمونده بیای تو بغلمون همیشه اینو بدون که نفس منی...ارزوی منی...زندگی منی...الانم دارم می گم بهت ..داری تکون می خوری...                                       مامان خوشبخت ...
23 فروردين 1392

سال نو مبارک

    عزیز دلم امروز اولین روز سال جدیده واولین سالی هست که من و بابا پیش هم با حضور تو هستیم ...دیروز سفره 7 سین چیدیم ..شب هم چهارشنبه سوری بود..اتیش روشن کردیم ..عزیزم این ها قسمتی از سنتهای ماست و خیلی جالب و زیباست... از خدا میخوام سال خوبی برای همه .و برای ما باشه ..تو به سلامتی به دنیا بیای و بهاره ما زیبا و زیباتر بشه  انشاالله سال 1392 سال مار{2013}                                           ...
30 اسفند 1391

7 ماه گذشت

گل من بعد از چند روز وارد 7 ماهگی می شیم ....دیگه 3 ماه اخره....ماشاالله داری بزرگ میشی و شکمم من هم گردتر ..باید خیلی مراقب باشیم تا سالم و قوی به دنیا بیای..بیای تو بغلمون تا سه تایی با هم یه خانواده خوشبخت باشیم   دیروز با بابا امدیم دیدمت...جانم..از صورتت عکس انداختیم..می زارم تو البومت تا ببینی خیلی خیلی زیاد دوستت داریم                                            مامان خوشبخت ...
15 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به az aghaz.... می باشد